دیوان عطار (کتاب)«دیوان (غزلها و قصیدهها)»، اثر فرید الدین عطار نیشابوری ، به زبان فارسی است. پس از « تذکرة الاولیاء »، دیوان عطار را به گمان قوی باید دومین تجربه ادبی او در زمینه تالیف، شمرد. این مجموعه، شعرهای غنایی عطار را از نخستین تا آخرین آنها در بر دارد و با خواندن آن، گسترش قریحه شاعری را در وجود او میتوان پی گرفت. دیوان او بیشتر غزلهای عاشقانه، عرفانی و قلندروارش را در خود جای داده است، اما شماری از قصیدهها و اندکی از ترجیعات (ترجیع بند و ترکیب بند) نیز در آن یافت میشود. ۱ - ساختار کتابدیوان عطار، به ترتیب مشتمل است بر ۸۷۲ غزل، ۳۰ قصیده، ۱ ترکیب بند هفت بندی، ۱ ترجیع بند هفت بندی و ۱ ترکیب بند شش بندی. ۲ - گزارش محتواصور خیال دیوان عطار را به دو بخش تصویرهای تکراری و تصویرهای تازه و ابتکاری میتوان تقسیم کرد و در هر بخش نشان داد که چه عواملی سبب شده است عطار تصویرهای دیگران را در شعرش بیاورد یا تصویرهای تازهای در آن بیافریند. ۲.۱ - تصویرهای تکراریاین تصویرها که تنها پارهای از بیتهای دربردارنده آنها گزارش میشوند، کمابیش از حوزه تجربه مستقیم عطار در زندگی بیرون بودهاند، مانند تصاویر مربوط به دربارها و شاهان و اشراف. البته عطار، نه در مقام شاعری وابسته به اشراف که همچون انسانی عادی به این عناصر و تصاویر نظر داشته و از این میان به جای خرده کاریها و جزئیات، بیشتر، وجوه شباهتهای کلی را در نظر آورده است. او، در بیشتر این تصویرها، رنگ را وجه شبه برمی گزیند، مانند: ۱. تشبیه زردی روی و چهره آفتاب به زر در ابیات زیر: بی اشک چو خونم ز غم نقش خیالت نقاشی این روی چو زر مینتوان کرد لب چون لعلش از چشمم گهر ریخت بر چون سیمش از رویم زر آورد ای ز رشک روی خوبت چهره چون زر آفتاب چون لبت هرگز نپروردست گوهر آفتاب ۲. تشبیه سرخی میو لب به لعل در ابیات زیر: میبه عطار ده به سرخی لعل که ز میجان چو در درخشان یافت لب چون لعلش از چشمم گهر ریخت بر چون سیمش از رویم زر آورد ۳. استعاره لعل با جامع سرخی، در باره لب در ابیات زیر: از آن سرگشته دل ماندم که لعلت گهر سی دانه در یک ارزن آورد لعل تو میخورد خون سوخته من تا خطت آن خون کنون ز شیر برآورد ۴. تشبیه میدر سرخی به شنگرف در بیت زیر: مینوش چو شنگرف به سرخی که گل تر طفلی است که در مهد چو زنگار نهادند ۲.۱.۱ - تشبیه در شعردر بیتهای زیر، شاعر اشک چشم خود را به سیم و روی خویش را به زر تشبیه کرده است که وجه شبه سپیدی است: اشک و رویم همچو سیم و زر بماند عمر ، رفت و سیم و زر شد، چون کنم؟ لب چون لعلش از چشمم گهر ریخت بر چون سیمش از رویم زر آورد سر زلف دل ستانت به شکن دریغم آید صفت بر چو سیمت به سمن دریغم آید او، هم چنین در را از دندان و اشک به استعاره آورده یا این دو را به آن مانند ساخته است که افزون بر شکل ظاهری، به سپیدی آنها نظر دارد: ماهی در درجت هر یک چو روز روشن ماهی که دید او را سی و دو روز حاصل نیست چون عطار در دریای عشق در ز چشم درفشان بگشادهای بحر از آن جوش میزند لب خشک که بدیدست در شهوارت دل منه بر چشم و دندان بتان کاین خاک راه چشم چون بادام و دندان است چون در خوشاب ۲.۲ - تصویرهای تازهشاید بسیاری از تصویرهای شعر عطار، در شعر شاعران پیش از او آمده باشد، اما عطار با نگاهی تازه آنها را بازسازی کرده است؛ برای نمونه، در شعر شاعران پیش از عطار باریدن باران از ابر، با تعبیرات گوناگونی تصویر شده، اما سفر باران، تصویرآفرینی ویژه عطار است: زین ابر تر چو باران بیرون شو و سفر کن زیرا که بی سفر تو هرگز گهر نگردی برخی از تصویرهایی که تجربههای هنری عطار در آنها نمایان است، به اصطلاحات طبی، داروها و وابستههای آنها مربوطند که با پیشه شعر و دانش حرفهای او نیز پیوندی دارند. وی، بیش از چهل بار در دیوان، عناصر طبی را، «مشبه به» تشبیه قرار داده است، مانند تریاک یقین، زهر بدگمانی، مرهم عشق، مرهم دعا ، تریاک سعادت، زهر ناکامی، زهر هجر، سرمه عشق و معجون درد؛ «مشبه»، از چیزهای انتزاعی و نامحسوس و «مشبه به»، از عناصر طبی و دارویی است. ترجیعات سه گانه دیوان، در نعت رسول اکرم ، در مراتب حالات صوفی با عشق حق و در اظهار اشتیاق به رهایی از خودی و تعلقات آن است. ۳ - منبعنرم افزار عرفان۳،مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی. |